جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جمعه۲آبان۱۳۸۲تمام دو صفرهای دفترچه تلفنم!!!!!!

آهای صدایم را می شنوید؟ دلم برایتان تنگ است . نه دلم برایتان تنگ نیست ! دلم برایتان لک زده !!!!!می نویسم از تک به تکتان از همه آن حالهای خوب و بد ی که با هم داشتیم! از همه آن خنده های از ته دل ! از همه آن هق هق گریه های بی تعارف!!!!!از راه رفتنهای بی انتهای و بی انتهایمان !!!!و امروز از دفترچه تلفنی که پر است از اسم شما ها با شماره هایی که به اول هر کدامشان یک دو صفر اضافه شده است!!!!!!و از خودم که ما بین این دیوارهای بلند روزها و روزها به تک به تکتان فکر می کنم که هر کدامتان گوشه ای از دنیا ما بین دیوارهای بلند نشسته اید و دیگر از ته دل نمی خندید!من هم دیگر از ته دل نمی خندم ! همین حالا به صورت تک تکتان که همین جا به دیوار است نگاه می کردم به لبخند خسته تان به چشمهایتان که برقی ندارد و به خودم توی آیینه یک لبخند خسته می زنم و به جای خالی همه مان پیش هم بی تعارف گریه میکنم!!!!!! روزگار چه بی رحمانه پوست همه مان را کند!!!!!!!!!ولی من با همین حال دلم بریتان تنگ است مهاجران سرزمین خوشبختی!!!!!!!دلم تنگ است.