در میان جاده ای پر از کوه و درخت ! در میان جاده ای پر از کوه و درخت که پیچ می خورد و پیچ می خورد و بالا می رفت و میان درختها گم می شد در کنار من بودی ! در انتهای جاده ای که پیچ می خورد و در مه گم می شد در کنار من بودی و من عاشقت بودم! در میان درختهایی که به هم گره خورده بودند با من راه رفتی و من عاشقت بودم! در میان درختها و تاریکی جنگل عاشقت بودم ! در میان مه و خنکای گس جنگل عاشقت بودم ! در صبح خنک کوه پر درخت با من میان مه قدم زدی و گرمای دستت را احساس کردم و عاشقت شدم!
در میان مه فرو رفته در پیراهن سبزم عاشقت بودم!
در میان آن همه نور مورب جنگل نفسم را در سینه حبس کردم و داد زدم عاشقت هستم !
و این نفس کشیدن عجیب مرا به یاد تو می اندازد ! با هر نفس عاشقت هستم عاشقت هستم!!!!!
صدایت در میان مه و کوه و درخت با من بود و قلب کو چکم انگار به یک بند باریک نقره ای بسته شده بود و با هر نفس گفتن تو به یک اشاره بند نقره ای دلم پاره می شد! نفس!
و دلم پر از ستاره های کوچک رنگی می شد!!!!نفس می کشیدم و عاشقت بودم!
ودلم را لای هزار هزار ململ پیچیده ام که چشمش به خورشید نیفتد و خیال رفتن تو به سرش آوار نشود!!
نفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــس!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تمام این قصه قصه دخترک مو سیاه و چشم سیاه . من بودم.آرزوهایم ! آرزوهایم !که میان مه و درخت و کوه و جنگل گفتم و صدایم میان مه گم شد و آرام آرام لا به لای درخت ها رفت که رفت ! داد زدم عاشقت هستم و نفس کشیدم! یک نفس عمیق!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
(کلاردشت)
تا کی میخواهی با دختر مو سیاه و کودکیها و اون چیزهای نخ نما شده زندگی کنی . جدا کن خودت را گذشته کمی هم به حال بیاندیش !
movafegham vali na ba in khoshoonat.manam ye pesaram ba moohaye siah va cheshmaye siahtar ba kolli khatereye madfoon vali omidvar be ayande...
خوشحالم که برگشتی و این همه انرژیکی .جات خیلی خالی بود خیلی!!!!!!!!!!!
آن همه نور مورب....دلم تنگ شده برای جنگل...دوست داشتم بتونم با اون برم.دوست داشتم مثل همیشه سکوت کنه و من هی براش حرف بزنم.مثل همیشه که به روبرو خیره می شه.هیچ وقت پیش نمیاد که بریم سفر با هم....در لجن داریم زندگی می کنیم....
من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشیار است نکند اندوهی سر رسد از پس کوه.....سلام عزیزم ... سبزی جنگل را در چشمهایت حبس کن چرا که تهران همه خاکستری است و سیاه ... یا حق
عزیزم !!! در بیان احساساتت نقص نداری ..
رفیق متنت را خواندم خوشا به حال کلاغی که دل داد در زیر درخت پیر به خاک
سلام
یادداشتت رو دیشب خوندم اما هر کاری کردم نتونستم نظرم رو بنویسم ؛ گفتم امروز مینویسم ولی الان میبینم چیزهایی که دیشب می خواستم بنویسم خیلی بهتر بود ...
فقط اینکه خوشحالم که قلم و نثرتون روز به روز قشنگتر میشه
شاد باشی.
سلام...وبلاگتو خوندم ..خیلی قشنگ می نویسی....موفق باشی.
درود بر شما!
زیبا مینویسید و امیدوارم فقط نوشتن نباشد. راستی هنگامی که از جنگل برگشتید (آیا برگشتید؟) چه چیزی در دست داشتید؟
بدرود!
عشق را
ای کاش
زبان سخن بود
.............................
در مه نفس بود و تو و بهار...
همین!
عزیزم چه پر از احساسی...چه عالیه که می بینم داری بااحساساتت این همه حال می کنی ...هر جوری حال می کنی رفتار کن و زندگی کن .چه در کذشته چه در حال.مهم اینه که دختر مو سیاه چشم سیاه زنده هست وپویاست و شاد .از اون قدیمها تا حالا نه رنگ موهاش عوض شده نه رنگ چشاش.فقط الان چیزایی رو میبینه و درک میکنه که اون موقع هم می خواسته ولی نمی تونسته.و چقدر خوشحالم برای عاشق بودنت و عاشق شدنت.دلم برای یه ذره از حال و هوای تو تنگه تنگه .
وااااااااااااااای چه قدر زیبا و پر از احساس بود.
خیلی خیلی قشنگ بود و کلی به دلم نشست.
شاد و خوش باشی.
اگه جنسیت گم شده باشه که دیگه معنی نداره . جنسیت اگه بخواد کارکرد داشته باشه باید صریح و شفاف باشه. اساسا جنسیت یه تعریف اجتماعی است.
سلام...اون دختر مو سیاه چشم مشکی کیه ؟
سلام. عجب قشنگ می نویسی. راستش دو هفته پیش منم کلاردشت بودم و یه روزش را با دوستان رفتیم کوه . جالبه اگه بدونی منم توی اون مه قشنگ و لابه لای اون کاجهای مطبق یاد عشق و عاشقی های ده سال پیش خودم افتادم. به نظر من هیچ چیزی تو دنیا لذت بخش تر از عاشق شدن نیست. نظر تو چیه؟ به خانه ی من هم سری بزن. خاک پای دوستان طوطیای چشمانم. دختری از تبار نسل سوخته
خوش به حالت ...
salam aziz.chera neminevisi?kojayee?nayam inja bebinam naneveshty!!...
سلام.. چقدر زیبا بود.. من نوشته به این زیبایی خیلی کم دیدم.. بسیار زیبا بود.. حس بسیار زیبایی رو به آدم منتقل می کرد.
اما آرزوها گم نمی شن.. تبدیل میشن!
موفق باشی
سلام
بچه ها اگر به زبان شناسی علاقه دارید یه سر هم به من(جوجه زبان شناس )بزنید.مرسی
سلام خووووبی؟ببین عزیز بدون جنسیت(حال میکنم با این ویژگیت) قید عشق و عاشقیو بزن که همش کشکه...ببخشید اینقد بد گفتم اما واسه خودت میگم ....انرژیت بذار واسه یه چیز ریال اکی؟دوس دارم فک کنم دختری...راسی مارلین منسون میشناسی؟هاها:)))))))
بابا کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام ...
بالاخره پیدات کردم ...
یک ماه گمت کرده بودم ... خوشحالم که دوباره میبینمت ...
این نوشته ها ... امان از این نوشته ها ... همشون حس دارن ...
فکر کرده بودم دیگه اینجا نمی نویسی ! قبلا به خونه جدیدت اومدم . با این حال خوشحالم که اینجا می نویسی هنوز
یواش یواش به این نتیجه میرسم باید از پسرا بخوام لینک بهم بدن!!! ما رو که جزو فمینیسم حساب نمی کنند. به قول گلی با این شوربختی باید چه کرد؟؟ولی درد ما فقط لینکم نیستا..
سلام
بچه ها اگر به زبانشناسی علاقه دارید یه سر هم به من(جوجه زبانشناس )بزنید.
مرسی
مخلصیم. تو که هنوز از نوک ماه آویزونی. مطلب تنوری نداری؟ انقدر لطیف مینویسی که آدم هوس عاشقی به سرش میزنه