نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی
نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی
یکشنبه 08 تیر 1382
همه روزهایم شکل هم شده است خیلی وقت است که اینطور شده است ملال آور ویکنواخت به ملال آوری همه زنگهای بعد از ظهر مدرسه که انگار کش می امدند. همه صبح هایم شبیه هم است همه ظهرهایم شبیه هم است وهمه غروبها وشبهایم!!!!!!!!!!در یک سکوت چسبناک من و او با هم زندگی می کنیم و او راضیست! و این کافیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟