سالهاست
روز بی بهانه وجود ندارد!
تو حرف نزن
آنقدر اشک هایم را قورت داده ام
که آب خلیج فارس برایم شیرین ترین آب است
دوست داشتم که کنار مرداد ماه من باشی
چشمهایمان راببندیم درست مثل آن وقتها
و همه چیزهای خوب را
کمی آفتاب کمی باران
مردادماه میآید و من همه آن چیزهایی که برایم مانده است
در دل می گذارم و گریه میکنم
گفته بودم روز بی بهانه وجود ندارد
در تقویم تو
سال های زیادی ست که در زیر بالشم
گریه هایم را در دستمالی از خوابهایم پنهان میکنم
آن وقتها که تو بودی
به تمام دردهایم می خندیدم
بعد از آخرین مردادی که تو بودی
من به گلدانهای خالی بسیاری آب داده ام
به خاطر گل سرخی که سال هاست با باد رفته است!
غمگین تر از دیروزهایی که در دل می ماند
امروزهای ابریست!
که مرداد من تو را در خود کم دارد و
غمگین تر از امروزهایی که در دلم مانده است
این است که تو
هرگز همین چند خط دلتنگی را هم نخواهی خواند
و مرا با که با جعبه خاطراتم
کنار صفحه مرداد ماه تقویم ایستاده ام
می گذاری و رد می شوی
همین!!!!!!