راز غریبیست این دوست داشتن لا کردار درست همان وقت که همه درهایش را بسته می بینی به کرشمه ای باز می شود و قصه با بارانی از دوستت دارمهای من دوباره جان می گیرد تنش رنجور است کمی مدارا کن ای آمده از پشت قصه ها . نیلوفر
برو زود ای ترانه٬ به پیشبازش و بگو به او٬ در قلب وفادارم٬ پرتوی شاد٬ نوری مقدس٬ می زداید٬ تاریکی های عشق! بی اعتمادی٬ تردیدوهراس را٬ و روز بزرگ رسید از راه!پس از مدتها ترس و خاموشی٬ می شنوی؟ شادمانی٬ به مانند چکاوکی سرزنده٬ می خواند در آسمان روشن٬ برو ای ترانه ساده دل٬ بی هیچ حسرت بیهوده٬ خوش آمد بگو٬ به آن که سرانجام بازگشت. (پل ورلن)
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
برایت خوشحالم که مشکلتون حل شد و ...
ایکاش همه درهای بسته٬ با کرشمهای باز میشد!
سلام
تبادل لینک؟
خدا حافظ نونِ کوچک
ای آمده از پشت قصه ها! آخر قصه همیشه تلخ و گزنده نیست.
به قول دایی لیلا در فیلم لیلا ی داریوش مهرجویی:
عشق وقتی بیاد سراغت هر چی باشه به زانو در میاد!
کی نوبت من میشه؟!!
چه خوب!
برو زود ای ترانه٬ به پیشبازش و بگو به او٬ در قلب وفادارم٬ پرتوی شاد٬ نوری مقدس٬ می زداید٬ تاریکی های عشق! بی اعتمادی٬ تردیدوهراس را٬ و روز بزرگ رسید از راه!پس از مدتها ترس و خاموشی٬ می شنوی؟ شادمانی٬ به مانند چکاوکی سرزنده٬ می خواند در آسمان روشن٬ برو ای ترانه ساده دل٬ بی هیچ حسرت بیهوده٬ خوش آمد بگو٬ به آن که سرانجام بازگشت.
(پل ورلن)