جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

بال

 کسی از شماها  آن یکی بال مرا ندید که کجا و کی روزگار آنرا با درد از تن من چید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 13 + ارسال نظر
مانی جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:24 ق.ظ

یه روزی می رسه که مثل من دو بالت می پرنو می رن اونوقت دیگه فقط وقتی اسم بالو می شنوی یادشون می یفتی

روشنک جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:37 ق.ظ http://faratarazboodan.persianblog.com

:-|

لوتوس جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:34 ب.ظ

از صبح دارم به سوالت فکر میکنم.......نمیدونم...واقعا نمی دونم...ای کاش دلت را بتکانی ٬ شاید که انجا بود...شاید که با دلی امد...شاید هم تنها........
یه چیزی رو مطمئنم...پیداش میکنی...
باور کن دختر صبح...باور کن...باور؟؟؟
نمی دونم.

س. جعفریان جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:31 ب.ظ

تو اصلا حرفهای دیگران رو می خونی؟!

سلام به ناممکن جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:53 ب.ظ http://naagahaan.persianblog.com

سلام ... و ممکنه روزی به این نتیجه برسی که خدا از اول برات فقط یه بال تراشیده بوده ... دردناکه ... منظورم اون قسمت از بدنه که جای بال خالیه ... راستی ! پرشین بلاگتو خوندم و این جا نظر دادم ... به نظرم خیلی بی نمکه که کامنتینگتو حذف کنی دختر ...

محسن جمعه 23 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:37 ب.ظ

سلام نیلوفرم. حالت بهتر شد!! ان یکی بالت کجا رفت؟؟
چه کسی جرات کرد تا ان راازبدنت جدا کند؟
ولی نا امید نباش بگرد تا پیدایش کنی.
امیدوارم همیشه سلامت و تندرست باشی.
من هروقت تنها می شوم ودلم میگیرد بسراغ وبلاگ شما
می ایم وبا شنیدن صدای تار و خواندن نوشته هایت ارامش
میگیرم.زیاد قصه نخور نیلوفرم دنیا همینه !!!!!
پاینده باشی.

مریم شنبه 24 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:17 ق.ظ http://wchapter.persianblog.com

عزیزم...

بدون امضا شنبه 24 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:46 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

نیلوفرک بالت هست همین جا گوشه قلب مهربونت

گوشه شنبه 24 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:54 ب.ظ http://goushe.persianblog.com

نیلوفرکم! چه فرقی می کنه بدونی اون یکی بالت کجاست؟! مراقب اون یکی بالت باش. نذار اون یکی رو بشکونن. حتی اگه تاوان آزادی باشه.
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد
چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد
پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند
چه رها چه بند مرغی که پرش بریده باشند

بنیامین شنبه 24 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:05 ب.ظ

خدا رو شکر کن که زمانه نفرینت نکرد و مرد نشدی.....!

عاطفه شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:19 ب.ظ http://nahayatebikasi.blogfa.com/

بال تو هم؟؟؟

هاله شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:25 ب.ظ http://shabdareshab.blogspot.com

دلم می سوزد به حالت و به حال خودم که چگونه بال هامان چیدند و گفتند پرواز نکن ممکن است تیری بالت را زخمی کند و قلبت را ب-کند.اما...
چه کسی می داند که من بال هایم را گم کرده ام و قلبم را چه آسان بر کف دادم . حالا...

زروان سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:03 ق.ظ http://zarvan.persianblog.com

و من از بودنم شرم می‌کنم از انسان بودنم از مرد بودنم گرچه هیچ کدام پیدا نمی‌شود انگار مگر به نام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد