![](http://pro.corbis.com/images/I-053-0114.jpg?size=67&uid={3d86f2d2-3b64-43e4-ae42-c371c8b3fe05})
تصویر ساده از دست دادن را وقتی لمس کردم که سرم را بالا گرفتم و توی آیینه صورتم را دیدم. صورتم بدون آن موهای نرم و سیاه که گوشهایم را می پو شاند. دیگر مویی در کار نبود موها دسته دسته می ریخت روی شانه هایم و بعد کف حمام که یکهو پر شد از دسته های سیاه موهای من که لا به لایش تارهای نقره ای بود. گفت : غصه می خوری؟ گفتم : صدای نوار را بلند تر کن. گفت: زود بلند میشه . گفتم : می خوام موزیک گوش کنم. و موها با صدای موسیقی می رقصیدند و پایین می ریختند.و سرم هی سبک می شد و هی سبکتر. و چشمهایم را محکم روی هم فشاردادم و پرسیدم به این مدل میگن نمره چند؟ صدایش از دور آمد که می گفت :سه صفر.
((این یک قصه نیست. تمام نوشته بالا مو به مو برای من اتفاق افتاده است.))
(جنسیت گمشده بدون مو)
چرااا آخه؟
چرا؟
عجب دردی دارد این پوست انداختنها و چه زیبا و باشکوه است این تولدها.
تولدت مبارک و پوستت هرچه شادابتر باد
سلام...یکم عجیب بود...راستی چرا؟
به این حقیر هم سری بزن...
در پناه حق....یا علی...
بعضی چیزا رو آدم وقتی از دست میده قدرشونو میدونه... حالا چرا؟
نیلوفرجونم سبک شدنت رو احساس می کنم عزیزم...وقتی چیزی برای از دست دادن نداشته باشی خالی خالی می شی و برای هیچی که آدم غصه نمی خوره ...برای تولدت که حرکتش داره خیلی سرعت می گیره برات از صمیم قلب خوشحالم...یه زنگ به آل یاسین بزن بهش بگو حتما ... کلی حال می کنه!
سلام./ مو از اون دسته چیزاست که داشتن و نداشتنش جفتش درد سره. با این وجود هر کدوم از دو حالت بالا لطف خودشونو دارن....
زدودن و کندن و دور ریختن وابستگیها! فدا کردن و رها شدن و آزاد شدن! خانه تکانی سر و مغز! غسل تعمید کردن و مسیح وار مسح کردن! ابراهیم وار اندر دل آتش رفتن و پروانه شدن! آری٬ باید که جمله جان شدن - تا لایق جانان شدن! یک جلوش تا بینهایت صفر .......
درود.نیلوفر جان.آن امام زاده و این ریزش موها.یک کمی مرا نگران کرده.خدا بد ندهد؟چه شده؟واضح تر بنویس عزیز.
چی برات بنویسم که هر چی بنویسم می فهمی همدرد نیستم فقط می نویسم که بدونی به یادت بودم
درود به تو//من و تو همه در یک حادثه ایم.پر از عشق و هر دو بارون زده ی ابر شکایت
چرا آخه؟ چی شده؟ بگو که مردم از نگرانی و دلهره. آخه چرا. ای خدا همش فکر میکنم که نکنه اتفاقی افتاده برای کسی که جنسیتش رو گم کرده بود.منو بی خبر نذار لطفا. ممنون.
بهت کمک هم کرده نیلوفر؟ بهتری؟
رستم از این بیت و غزل ..........
تیتراژ غلاف تمام فلزی یادم آمد .....
مرافب کالبیر ۴۳/۱۱ باش ............
بگذر .......
به قول سزار : امدم دیدم و گذر کردم......
باغچه ات را مراقب باش
احساس خوبی ندارم...اتفاقی افتاده؟
اولین بار بود وبلاگتو میخوندم ناراحت کننده بود.
چقدر دلم برات تنگ شده بود نیلوفر جان... امیدوارم این کار بهت حس خوبی داده باشه... همیشه همونطور عمل کن که راحتی... شجاعت و جسارتت تحسین برانگیزه دختر!
نیلوفر به ما دروغ می گفتند :
دردها را بزرگ که شوید فراموش می کنید .
درست این است :
زندگی ، آنقدر درد دارد که از درد نو ، درد کهنه فراموش می شود .
One day at a time – this is enough . Do not look back and grieve over the past, for it is gone; and do not be troubled about the future, for it has not yet come. Live in the present, and make it so beautiful that it will worth rememnering.
تنها یک روز در سراسر حیات کافی ست،
نگاه از گذشته برگیر و بر آن غبطه مخور،
چرا که از دست رفته است،
در غم آینده نیز مباش،
چرا که هنوز فرا نرسیده است،
زندگی را در همین لحظه بگذران،
و آن را چنان زیبا بیافرین که ارزش بیاد ماندن را داشته باشد.
برایت دعا میکنم.........
همیشه زندگی اونطوری که ما فکر می کنیم نیست..
از شر موها خلاص شدی... از شر دل چطور؟
موها دوباره بلند می شوند ولی دردش هیچ وقت از یاد نمی رود.
عزیز دلم ....دلم همون دوست عزیزم رو می خوات البته....صبر کن...نمی دونم چی بگم...همه چیز درست می شه این آرزوی منه برای توی عزیز دل
منم یه روز تو آینه نگاه کردم و دیدم سمت راست سرم کلی موی سفید یهو !!! پیدا شد ٬ انگار تا اون موقع حتی فرصت نکرده بودم که اون موهای سفید رو ببینم ...
نوشته اید این یک قصه نیست. من ذره ذره این حالات رو طی کردم ولی نه در خودم که در عزیزتر از جانم. که ای کاش در خودم بود ای کاش. با او روحم لوکی گرفت لنفوم گرفت و....ولی ایکاش به جای روحم به جای قلبم جسمم دچار میشد. ای کاش.
امشب تمام حوصله را در یک کلام کوچک در تو
خلاصه کردم ای کاش می شد یک بار تنها
همین یک بار تکرار می شدی
تکرار .......
salam nemidoonam to che zani hasty vali man yek zane shohar dar hastam va zendegie badi daram va dar sharayete badi ham hastam nemidoonam to moshkelet chie vali man moshkele bozorgi daram ke hall beshoo nist
نوشته هات حیرت انگیزند !