خواستم حکایت تو را ثبت کنم بعد از دو حکایت دیدم حکایت تو توی این کوچه مجازی بلاگ نویسها اصلا چیز تازه ای نیست و این کوچه بن بست پر است ازحکایات مرد رندانی مثل تو!وقتی که از پنجره اتاق کوچک خودم تو را می بینم که هنوز که هنوز است همان جا ایستاده ای کنار در باغ سبزت و نقش مستهای عاشق را چه بد بازی می کنی برای دخترکانی که هر روز و هر شب به این کوچه اسباب می کشند و چه لبخند کجی روی لبهایت نقاشی کرده ای وقتی که شعری مصرف شده را نه شعری دستمالی شده را تحویلشان می دهی!!!!!هی صدایم را می شنوی؟؟؟ما از دست روزگار گذرمان به این کوچه افتاده است. (روزگار ما ) ساکنین این کوچه مجازی را به گند نکش.
(این نوشته را می توانید در آدرسhttp://jensiyat-e-gomshodeh.persianblog.com نیز پیدا کنید.)
از این بدبازیگرهای پست زیاد پیدا می شه٬نه؟
راست میگی ، دیگه حتی اینجا هم نمیشه به کسی اعتماد کرد .انگار جنس مرد ایرانی هر جا که بره....نمیدونم .بهترعه ادامه ندم.شاید همشون اینجوری نیستن.
میدان فراخ و مرد میدانی نه- یک مرد از آنها که تو میدانی نه- مردان بینی به بایزیدان مانند- در باطنشان بوی مسلمانی نه
روزگار هم تاوان این بدیهاش رو پس میده، نه به زودی زود اما بالاخره ما این تاوان رو ازش میگیریم
اولا بهار خانم انقدر فحش نده...دوما تو چرا این همه بد اخلاق شدی؟!؟!؟! ولش کن بابا مهم نیست...
سلام .... وبلاگتون رو مرور کردم ... ارزش سر زدن داره....
سلام.
دنیای عجیبیه بزار بهتر بگم روزگاره عجیبیه... بر گریه بر باران چشمها هم عیب میگیرند...خدایا چقدر تنهایم...
نیلوفر خانوم به ما سر نمیزنی وبلاگو که لایق نمیدونی دیگه چرا به صندوق سر نمیزنی... ... ... ...
سبز باشی فعلا...
آخه که چی بگم.... ای بازیگر ..... ای آدمهای ... بماند همه ای دردها بماند برای من...
تکراری و موثر رسوا ولی موثر کاش حماقت آدما اندازه داشت
salam
ta donya bode hamin bode azizam
be ghole frogh e farrokhzad: pavaz ra bengar parandeh mordanist. parvaze parande ra eshgh ast
bos bos
بگذر از این بازیگران مجازی... که در دنیای واقعی هزارانند...
خداحافظی از دنیای خوب و صمیمی وبلاگ بسیار سخت است و هنوز پایان این قصه را با غضه به نظاره نشسته ام. و هنوز به کلام دوستان وبلاگنشین معتادم. کاش می شد هر دردی را فریاد کرد. نمیدانم که این سکوت و سکون چقدر به درازا کشد اما مطمئنم که روزی دوباره در دیاری آشنا یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد که ما همه دل در گرو ایران داریم.
سلام
متن بسیار زیبایی بود
به من هم سر بزن
چی شده مگه؟
به اطلاع می رساند ؛انجمن جوانان صدای عدالت در صدداست برای دومین بار همایش جوانان پرسشگر ؛مسئولین پاسخگورابه مناسبت هفته جوان در اردیبهشت 83برگزار نماید .همچنین طبق تجربه اردیبهشت امسال در این همایش مسئولین بلندپایه استان سیستان وبلوچستان ؛استاندار ؛فرماندارومدیران کل تمامی ادارات با حضور اقشار مختلف استان حضور خواهند یافت.ودر آن مسئولین به سئوالات جوانان واقشار مختلف مردم پاسخ می دهند .وبه نوعی عملکرد مسئولین به چالش کشیده می شود.لذا از شما درخواست می گرددبرای هرچه بهتر وپر بارتر برگزار نمودن این همایش بزرگ نقطه نظرات وراهکارها وپیشنهادات خودتان را به ما منعکس نمائید .وما را یاری نمائید .همچنین از نظر شما واز دید شما مشکلات استان ما چه هستند؟که بایدمنعکس وپی گیری شوند؛وبه طور کلی نظر شما در رابطه با ماهیت اصلی وچگونگی برگزار نمودن این همایش که در نوع خود بی نظیر ترین در سطح کشور جهت احقاق حق مردم است چیست ؟وچه پیشنهادات وراهکار هایی دارید؟باتشکر روابط عمومی انجمن جوانان صدای عدالت (خواهشمند است به دیگران نیز اطلاع دهید).
نازنین کودک وش ، مژه ی مرطوب ترا می بوسم ، بی صدا گریستنم همه ی حجت بی گناهیم هست و تو ای کودک سی ساله ی من طبل رسوایی خود بصدا آوردی
حرفهای دل زدی . چیزی که مدتهاست بهش فکر میکنم
بعد از مدتها که نبودم آمدم و خواندم می بخشيد
علمِ
حق و عدالت
« نقش زن »
« این زنان بودند که اولین فرمان آزادی را در سند الهی بر روی زمین خاکی امضاء فرمودند»
امضای تو منم
بتو ای هم رزم فروغ هستیها ، ترا سپاس فراوان دارم و از تو امیدهای بسیار بدلساز کردم.زیراک طلوع ترا در جهان امروز بفال نیک گرفتم و راز جهان را در تو جستم .
ترا فراتر از خویشتن میدانم و گهوارة جهان هستی را از آنسوی تا بدین سوی بفرمـان داوری و ژرفـای دست تو سپردم. پـس ما را سامان ده و در دامنت پرتوئی از حقایق بگشا و راز اندیشهات را بگو تا ما از فروغ بیکران تو راز هستی هستا را بپوئیم .
تو خود بره گمکردگی، ناتوانی و نابسامانی فرزندانت آگاهی، درد ما از توست و درمان ما هم از توست. ترا دادار هستیبخش نعمتهای فراوان ارزانی داشته، تو همه چیز داری ؛ زیبائی و مهر، عاطفه و دوستی، هستی، خرد و دانش، فروغ و آشتی و….. بالاخره راز نیکی. اینجاست که ترا مسئول جهان کنونی میخوانم و پرسشهای بسیار در لانة فکرم از تو دارم.
بالاترین حجاب یک زن، حجابِ درون است و حجابِ درون، به بیداریِ وجود، حجابِ برون را راهگشا میشود. بانوان در معنا این هست که باید حفظ شوند و این حفظ، یگانه در بیداری آنهاست.
نمایش زیبائی از زن امروز، زن در جهان کنونی، رستاخیز زن، نهضت جدید زن، نهضت آزادی زن (آزادی واقعی زن)، طلوع زن در صحنه فعالیتهای اجتماعی، زن در عصر تحول، مسئولیت مادر بودن، مسئولیت پدر ساختن، نقش واقعی زن و چگونگی تحقق آن در دنیای آینده، تصور خود زن از نقش حقیقی خویش.
و بالاخره ما میخواهیم کامل باشیم، ما میخواهیم در برابر حوادث و ناملایمات خندان باشیم و هنگام مرگ هم تبسمی بر لب داشته باشیم، ما نیروها و قوا خود را نظم و ترتیب میدهیم و امیال خویش را همآهنگ میسازیم با بینظمیهایی که وجود دارد میجنگیم. اینست منطق ما، اندیشة ما
آیا همه نیروی استقامت و بردباری و فداکاری خویش را مدیون نیروی شگرف حیات عاطفی و احساسات در جبهه خویش میدانیم؟
نوشتة: «پروفسور ابراهیم میرزائی»
آدرس پست الکترونیگی سازمان علمِ حق و عدالت: daftar11@yahoo.com