جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

دوشنبه۱۳آبان۱۳۸۲حکایت من و تو!!!!!!

حرفهای ما هنوز نا تمام/ تا نگاه میکنی وقت رفتن است!/ باز هم همان حکایت همیشگی/ پیش از آنکه با خبر شوی / لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود/ آی........./ ای دریغ و حسرت همیشگی / ناگهان چقدر زود دیر می شود!!!!!!!!!!! (فکر می کنم این شعر قسمتی از یکی از اشعار نصرت رحمانی باشد.)
نظرات 7 + ارسال نظر
علی دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:58 ب.ظ http://alitel.blogsky.com

سلام.خیلی شعر قشنگ هست اگه کاملش رو پیدا کردی حتما به من بده یا اسم کتابش رو بگو چیه.تابعد...

صدفی دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:13 ب.ظ http://sadafi.persianblog.com

ناگهان چقدر زود دیر میشود! حقیقته... بهم سر بزن دوست خوبم...

بابک دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:38 ب.ظ http://tanhaei.blogsky.com

کاش دیر بشه و لذت برده باشیم نه اینکه....

سیاهکل سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:35 ق.ظ http://arshiastar.persianblog.com

سلام لینکت را با اجازه در بلاگم قرار می دهم

رهای آبی سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:12 ق.ظ http://rahayabi.persianblog.com

بانوی احساس خوبی؟

آرامش سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:36 ق.ظ http://calm.blogsky.com

مطلب قبلت مثله همیشه تا بیخه جان نفوذ کرد .

پریشا دخت سه‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:31 ق.ظ http://www. monshy.persianblog.com

سلام . شعر از نصرت نیست از قیصره. دکتر قیصر امین پور
البته فکر می کنم !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد