جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

آن خیابان .......................!

 چهار شنبه 04 تیر 1382

 کارگرهای محترم شهرداری چه خوب سروتنت را شسته اند!هیچ ردی از خون بر تنت نیست!!!!!!!!!!!!!هیچ صدایی نیست انگار که همه ساکنینت به یکباره مرده اند انگار که از اول اصلا ساکنی نداشته ای!همه جا ساکت است همه در خانه هایشان را قفل کرده اند ودارند سعی می کنند از دیدن سریالهای مزخرف تلویزیون لذت ببرند!چه مردم عاقلی هستیم ما ایرانیان!!!!!!!!!!!!!!!!و چه حرف گوش کن!مردم در خانه هایشان هستند همه شاید انکار کنند همه شاید فراموش کنند! ولی اگر به روح اشیا معتقد باشیم آنوقت است که به این واقعیت می رسیم که درختها و میله های سبز آن خیابان شاید هنوز پر از لکه های خون باشد !یادتان باشد که فردا همین فردا به ماموران محترم شهرداری یادآوری کنید که تنه درختان و آن میله های سبز را با دقت خاصی خوب بشورند!خوب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ولی حافضه تاریخ را چه میکنید؟؟؟؟ دریایی ماده سفید کننده لازم است!!!!!

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:54 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد