نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی
نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی
تمام امشب را به تو فکر خواهم کرد .میان تمام سکوتی که کوچه ها را پر کرده است و به تصویر تو نگاه خواهم کرد و به چشمهای مظلوم و باهوشت وقتی که آن پیراهن خونین را بالای سرت گرفته بودی! راستی درست همان وقت همان وقتی که پیراهن را بالای سرت گرفتی به چی فکر می کردی؟؟؟حتی یک لحظه هم این روزهای تلخی که گذرانده ای را تصور می کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تمام امشب را به تو فکر می کنم ! و به همه غصه هایی که توی دلت انبار کرده اند!قول میدهم!!!!!!
سلام خیلی خوب بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام خیلی خوب بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بلاگت عاليه دوست خوبم.زحمت کشيدی بهم سر زدی.با اجازه بهت لينک ميدم.خدا نگهدارت
ای قوم به حج رفته کجائید؟ به یاد او شمعی روشن میکنم امشب در ایوان خانه امان...و مزه تلخ استبداد را آرام آرام در وجودم می پذیرم ... سیاه پوشیده ام مروز تو چطور؟ مزه استبداد به دهانت چه مزه ایست...خدایا صدای مارا نمیشنوی
انگار رو برگرداندی نه؟ چه امد به سر آن جوان؟آن مادر؟آن اندیشه؟آن تفکر؟....خدایا صدایت میزنند نه ۱ نفر نه ۲ نفر میلیونها نفر....تویی امروز تویی فردا تویی هرروز به بزم ما توی در من وجود من ......به خانه ام بیا نیلوفر عزیز شعر جدید نوشته ام برای تمام خستگی هایمان که چه پوچ هدر شد
خوب بود . خیلی خوب . عالی
ســــــلام.
خوشگل شده . فقط یه چیزی ....