من پلنگ او ،او ماه من

دوست دارد انحصاری او باشم که من هیچوقت در انحصار کسی نبودم و شاید با حسرت به انحصاری بودن این و آن نگاه می

 کردم.دو سال تمام گذشت  تا او خودش نوشت که ماه من است و من پلنگ او پلنگی که برای داشتن او از همه چیز می

گذرد. از زندگی از خاطره ها از هوش . او ماه هوش ربای من است ماه شبهای مهتابی ماه زیر ابر آسمانم با هم پنجه به پنجه

شدیم پوست هم را دریدیم تا به اینجای قصه رسیدیم او ماه شبهای تار من شد من محصور قشنگی او . او ماه شبهای من شد

و من پلنگ مجنون او.