چهار راه بی چراغ!
چهار راه را رد کن . چراغ قرمز را فراموش کن . من هم دیگر چراغ سبز چهار راهم را روشن می گذارم. بیا بیا فقط عبور نکن بیا و درست وسط همین چهار راه بی چراغ بمان و جا خوش کن . می خواهم سر انگشتانم را توی ظرف عسل شیرین کنم و به تن براق زمان بکشم تا زمان بودن با تو طلائی شود . طلائی شود و شیرین. دستم را دراز می کنم سر انگشتان شیرین مرا بگیر و بیا برویم آنجا که چراغ قرمز هایش همه سبز است و هیس معنای ساکت باش نمی دهد . هیس را همان آهای من عاشقت هستم معنا می کنند.