شنبه۲اسفند۱۳۸۲(شعر آبی)
کدام وسوسه مرا به این حاشیه کشاند؟/ که دستانم این همه کوچک شوند/ و بی خیالی را جا ندهند دیگر/ کدام شیطان مهربان زیر جلدم رفت؟/ که گمان کردم که از پشت مه دیده نمی شوم/ که بود آنکه از ملافحه های سپید و من؟/ ابری ساخت و از سیم خار دار گذشت/ و سایه ام را با خود برد/ و زندگیم این همه آبی شد/ تمام تنم زخمیست/ و بوی مه و گل نیلوفر زیر پوستم/ و از همه مهمتر/ حنجره ام که حالاپر است/ از پرنده هایی با پر های آبی. (عکس از مریم زندی) ((این نوشته را می توانید در آدرسhttp://jensiyat-e-gomshodeh.persianblog.com/نیز پیدا کنید.))