جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

برای تکه ای از بهشت برای مینو

رادیو مادر جان روشن است تو توی جایت ول می خوری صدای قل قل سماور می آید پتوی سنگین را بالاتر می کشی می خزی زیر آن و ساعتی بعد لقمه های بزرگ مادر جان و نون بربری داغ و شیرینی چایی که می چسبد به گوشت تنت . و مدرسه!

دو گیس بافته ات با روبانهای سفید که سفت پاپیون کرده ای پایینشان روپوش خاکستری پر چین با یک جفت جوراب سفید که مثل برف برق می زند با آن کفشهای ورنیت. چقدر خوشگل بودی با آن دو چشم سیاه مثل زغالت چقدر لپهایت سفید و سفت بود . و چقدر عزیز مدرسه بودی دختر قشنگ آقا جان مینوی آقا جان .

معلم که شروع کرد به ویلون زدن بهشت من تو پا شدی و شروع کردی به رقصیدن آنقدر گرم رقصیدن بودی که هیچ نفهمیدی صدای ساز کی قطع شد کلاش کی ساکت شد و معلم کی با آرشه تو را نشانه گرفت که : بیرون زود باش برو بیرون و تو خنده روی لبهای سرخ قلوه ایت ماسید و رفتی بیرون تا هفته ای دیگر که معلم به ناز شاگرد خاطی را به کلاس آورد و تو شدی تک خوان سرود مدرسه .

بهشت من عزیز کرده آقا جان چقدر دستهایت قشنگ بودند و چه نرم وقتی که قشنگترین لباس عروسی دنیا را تنت کردی و دوباره رقصیدی ولی این بار کسی از کلاس بیرونت نکرد رقصیدی و رقصیدی و توی دهانت چقدر مزه نقل می داد . خنده ات چه قشنگ بود .

نگاهت می کنم که توی ایوان ایستاده ای و غم لباس سیاهی شده است غالب تنت و آرام آرام اشک می ریزی دلت برای آقا جانت یک ذره شده است و این غم در و جودت ته نشین شد و دور چشمهای ملوست پر از چین شد  مینوی من دیگر بابا جان رفته بود توی قصه ها . و غصه تو شد غصه همه عالم.

بهشت من دختر مجله های کیهان بچه ها دختر قشنگ چهارم آبان مونس پدر. مادر برادرهای کوچک. درمان مادر. مهربان من با آن دو چشم بی نظیر که همیشه نم اشکی لب لب تاقچه اش جا مانده هیچ کجا نرو بمان من هنوز رخت عروسکهایم را نشسته ام  هنوز دلم آن قالیچه کوچک لب حوض را می خواهد وعاشق چشمهای مرطوبت هستم هر سال اول مهر که آرزو می کنی کاش ما هنوز کلاس اول بودیم و معصوم با لثه های باد کرده و خنده های خالی از دندان عاشقت هستم تو را که دلت می خواست من دکتر شوم که نشدم و خیلی چیزهای دیگر که نشدم .

بهشت من بخند خنده هایت را دوست دارم وقتی که ریسه می روی.تازه می فهمم خانه روح دارد.

                                                                                        نیلوفر

 

نظرات 16 + ارسال نظر
سهیل شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:50 ق.ظ http://loveyou.blogsky.com

سلام . وبلاگ قشنگی داری . اولین باره می یام اینجا . عالی بود دوست من . خوشم اومد . راستی منم به روزم . موفق باشی

پشملبا شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:51 ق.ظ http://peshmelba.blogfa.com

وای وای وای نیلوفر! با کلامت پیچک وار به دورم پیچیدی و از از تنم بالا رفتی، قلبم رو طواف کردی و ذهنم رو نوازش! مادر من هیچ وقت نفهمید که چقدر دوستش دارم. نفهمید گناه اون نبود این من بودم که مثل اسب سرکش و چموش می تازوندم بی هیچ وقفه ای.

شهره شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:58 ق.ظ http://shabneves.blogfa.com

قلبها همه لبریز دوست داشتن

Sormelina شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:51 ب.ظ http://sormellina.persianblog.com

واسه مامیت بود؟
چقدر خوشگلی تو دختر
چقدر تو رو دوس دارم دختر
چقدر پرم میکنی دختر

سپیده شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:07 ب.ظ http://www.sepideh-82.persianblog.com

سلام.وااااای فوق العاده مینویسی.با این آهنگ و این پست آخر قلبم داره میترکه.اولین باره که این جا اومدم.اما در اولین فرصت لینکتو میذارم تو وبلاگم.البته با اجازه.موفق باشی عزیزم.

یک پیرو از جنس احساس یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:11 ق.ظ http://nothingonlylove.blogfa.com

درودی سبز
پر از ترانه ای و سرشار از آرزو ...
مثل خودی که در آیینه می بینم
نغمه ای سر کن و بخوان نیلوفرکم
بخوان که می خواهم با شادی برقصم ... بخوان نازنینم!! بخوان!!!

Lotus دوشنبه 18 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 12:55 ق.ظ

khoshalam kardi niloofarak
kheili khoshalam

سمفونی شعله‌ها سه‌شنبه 19 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:46 ب.ظ http://symphony-sholeha.blogsky.com

... بهشت من بخند خنده هایت را دوست دارم وقتی که ریسه می روی...
با خنده‌هایت روحم را قلقلک می‌دهی و مرا سرشار از هستی و نشاط می‌کنی و یادم می‌اندازی که میبایستی به مادرم زنگ بزنم و قدرش را بیشتر بدانم ...

هکتور پنج‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:28 ق.ظ http://bloody-roots.blogfa.com

درود
تیغت را بکش بر زخمهای زندگی!!!
چه مرد.چه زن!
باید جنگید با زندگی برای هدفی به نام مرگ!!!

مینو جمعه 22 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:53 ق.ظ http://pinchiminchi.persianblog.com

چه قدر جا خوردم از این عنوان... تکه ای از بهشت... مینو...
چه قدر جا خوردم از واژه ها و عبارت هایی که برای مینو بودنم شنیده بودم و این جا هم برای یک مینوی دیگر دیدم و شنیدمشان...
سرسبز باشید... تو... مینویت... بهشتت... و هر آن که سبز بودن را دلش می خواهد و زرد بودن را برایش خواسته اند... هر آن که دلش سبزی می خواهد و قدر کشیدن و آبی آسمان...
آبی باشید... آبی...

نوشین جمعه 22 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:01 ق.ظ http://zho0zho0.blogfa.com

ما دو تا شباهت گنده داریم اولی اینکه منم یه مینو دارم ... دومی اینکه اول اسم منم ن داره ... باحاله نه؟؟؟

مهستا جمعه 22 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:07 ب.ظ http://mahasta.com

سلام نیلوفر گل می دونی چقدر اینجا عزیز دلمه؟ اونژست فرشته رو خیلی دوست دارم.

شبگرد تنها جمعه 22 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:56 ب.ظ http://leyan.persianblog.com

درود بر شما دوست گرامی.... مثل همیشه پر از ابهام اما زیبا برای شما روزهایی سرشار ازموفقیت و شادی آرزو می کنم ..... بدرود .

سیمین روزگرد شنبه 23 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:13 ب.ظ http://ghamnamecimin.blogsky.com

...قشنگ بود
یاد روزهای اول مدرسه افتادم....چه دغدقه هایی داشتیم....

بدون امضا شنبه 23 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:43 ب.ظ

نیلوفرک . تو هم بخند از خنده مینو .

خزان چهارشنبه 27 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 09:06 ب.ظ http://khazan.persianblog.com

این آهنگ به همم می ریزه....حالم بد می شه....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد