جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

دل من که خشک شد از بس که تو یادت رفت برش داری

هنوز بزرگ نشده ام هنوز جدی های دیگران شوخی کوچکیست برایم تو از من یک زن پخته می خواهی که من نیستم من از تو هم بازی شوخی های دلتنگی . تو از من آدم بزرگ می خواهی من از تو یک هم قد یک هم بازی که بشود با او روی تخت افتاد و غش غش به روزگار خندید تو از من یک خانوم می خواهی من از تو یک دل که فقط برای من بتپد دوست دارم خود خواه باشم دوست دارم پاهایم را روی زمین بکوبم و سرت داد بکشم که عاشق من دختر کوچولو باش نه یک زن ۳۲ ساله بیا با هم به روزگار بخندیم هیچ چیز جدی نیست باور کن.

نظرات 21 + ارسال نظر
سیروس دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:11 ب.ظ http://sj.blogsky.com

نگفتی تازه وقتی بزرگ شدم و خانوم٬ یک روز نه خیلی دور مرا خواهی دید و به سیاق بیگانگان سنگین براندازم خواهی کرد و سری تکان خواهی داد و وقتی صدایت را حزنی ناچار فرا گرفته است٬ زیر لب خواهی گفت:
آه! چقدر زود بزرگ شده است!
و ما باز مثل همیشه بیگانه می مانیم برای هم...

برای چشمهای براق تو دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:57 ب.ظ http://cheshmhaye-man.blogspot.com

... منم بچگیم و نوجوانیم رو درست طی نکردم و هنوز تو کوچیکیام درجا میزنم. پس مثل ۲ تا بچه دست هم رو میگیریم و با هم میدویم و گرگم بهوا و یه قل دوقل بازی میکنیم و به ریش دنیا می خندیم ....

مارال دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:04 ب.ظ http://jensiyat-e-gomshodeh.blogsky.com

آنگاه که از تو میخواهم به سخنانم گوش فرا دهی و تو موعظه آغاز می کنی؛ ا نچه من خواسته ام نکرده ای.
زمانی که از تو می خواهم به حرفم گوش دهی و می پرسی چرا؟ نباید چنین تصور کنم اما تو احسا سات مرا لگدمال میکنی.
زمانی که از شوق با تو بودن مانند کودکان بی پروا می خندم و در میان جمع به تو می آ ویزم ؛ میدانم که تو را مایوس کرده ام.
شاید بدین دلیل است که نیایش تنها چاره انسانهاست!
چرا که خداوندگار خاموش است؛ پندی نمی دهد و بر سر اثبات امور نیست.

آیلین دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:37 ب.ظ

سلام من از خوانندگان همیشگی وبلاگ شما هستم...باید به ذوق شما در نوشتن و انتخاب عکس تبریک بگم...براتون آرزوی موفقیت می کنم...دوستدار شما آیلین

سیروس سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:39 ق.ظ http://sj.blogsky.com

راستی چه عنوان زیبایی داره این متنت!
اجازه هست اینجا یه پیغام بدم؟! شاید خوندش...
مایوس هیچوقت ...
شرط دوستت دارم بجا آورده ام

ونوس سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:54 ق.ظ http://vesper.mycloob.com

احساسمون در این خصوص کاملا مشابه بود. وبلاگتو همیشه میخونم .
امیدوارم موفق باشی و شاد !

نفس سرد سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:01 ق.ظ

زندگی شوخی بیش نیست... بیا باهم بخندیم به این دنیا... که اگر جدی بگیریم... زندگی به ریش ما می خندد...

خزان سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:01 ب.ظ http://khazan.persianblog.com

بی خیالش شو.به دردت نمی خوره.

جنسیت گمشده (نیلوفر) سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:03 ب.ظ

سیروس نازنین منظورتو از این کامنت نفهمیدم لطفا توضیح بده ؛

راستی چه عنوان زیبایی داره این متنت!
اجازه هست اینجا یه پیغام بدم؟! شاید خوندش...
مایوس هیچوقت ...
شرط دوستت دارم بجا آورده ام

من منتظرم شدیداو خیلی زود ممنون.

سیروس چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:09 ق.ظ http://sj.blogsky.com

نیلوفر عزیز سلام
سوءاستفاده کردم. ببخشید!
خطابم به تو نبود. مخاطبم کسی بود که همین جا تو همین کامنتدونی چیزی رو خطاب به من نوشته بود. باز هم ببخشید. ما خیلی مخلصیم... سیروس

سعید چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:21 ق.ظ http://www.saeednaghdi.blogfa.com

سلام
من هنوز فرصت کافی جهت مطالعه کامل مطالب شما پیدا نکرده ام اما انچه خواندم و دیدم پر است از احساس و توانایی بیان دردهای مشترک انسانها که بر قلم توانای شما جاری شده است.استمرار حضور شما در عرصه وبلاگ نویسی نشان از هنر و توانایی منحصر شما دارد
شاد و موفق باشید

لوتوس چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:53 ق.ظ http://coffeelotus.persianblog.com/

هیچ چیز جدی نیست ٬ حتی فراموش کردنهایش به قیمت شکستنهایش...

دختر جهنمی چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:12 ب.ظ http://jahanami.blogfa.com

سلام
خیلی قشنگ نوشتی
دلم یه جوری شد دلم خواست منم دوباره بچه شم
فقط بخندم
ممنون این حسو دوباره تو من بیدار کردی
پیروز باشی.

سعید چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 06:44 ب.ظ http://www.saeednaghdi.blogfa.com

بازم سلام
می دونم نظر قبلی من را هنوز نخوانده ای
من دوباره نظر می دهم
من یک وقت نسبتا کاملی برای مطالعه مطالب شما گذاشتم
از مطالب سماع درد و بلوغ درد و بخصوص نامه ای برای خدا خیلی خوشم آمد
آخه در این دنیا وانفسا که هر کس مطلب هر کس دیگررا به نام خودش درج می کند از خود نوشتن و برای خود نوشتن هنری است که اکثرا از آن بی بهره ایم.
من به شما تبریک می گویم به خاطر نوشته هایتان و بویژه نوع نوشتن و بکارگیری جسورانه الفاظ در جای خود.
شاد و موفق باشید و زندگی واقعی تان انشالله بی دغدغه

ساینا چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:01 ب.ظ http://banuyeordibehesht.blogfa.com

ای کاش کودک درونمون و نمی کشتن ...
خواهش می کنم برام دعا کنین ...

بدون امضا پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:43 ق.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

دلم می خواد تا اخر عمر کودک بمانم

ولنتاین پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:42 ب.ظ http://valentine-2005.blogspot.com/

کلی حال کردم با این عکس...

نفرین شده شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 03:19 ب.ظ http://golekhamoosh.persianblog.com

پیدا کردی اونیو(راهیو)که باید.

گوشه شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:24 ب.ظ http://GOUSHE.PERSIANBLOG.COM

امان از این ۳۲ سالگی! نه اونقدر بزرگی که به زندگی پوزخند بزنی نه اونقدر کوچیک که دو زاریت نیفته دنیا دست کیه.

Gipsy جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:45 ب.ظ http://barahootezendegiam.blogspot.com

سال ها بود که سعی کردم بهش حالی کنم که من و جدی نگیر! که زندگی من به حد کافی جدی هست و من از تو خوشی می خواهم، خنده می خوام،می خوام وقتی با تو هستم دیگه فکر نکنم ولی اون همیشه از من جدیت،پخته گی می خواست ومن کم آورده بودم و اون باور نکرده بود که من بزرگ نشدم!

بی نام یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 11:49 ق.ظ http://ninahagen.blogfa.com

دلم مرد بس که نگاهم نکدی . دوسال پیش تو دفترم نوشته بودم . منو برگردوندی به دوسال پیش و هزار .......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد