جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

سبک مثل پر رقصان مثل پر

چیزی شده ام مثلا در مایه های یک پر

که حتی خاطرم خالیست که کدامین پرواز بلند پر هایم را یکی یکی از جای خودش کند

پر ریزان وای چه سبکی خاصی، که حتی در تصورت نمی گنجد

از همان وقت بی تو، دارم حرکت آهسته یک پر را هی تکرارا می کنم

تنها رقصی که به خاطرم مانده فراموش کردن و بخشیدن است و در ارتفاع ماندن

و شاید برای همین است که نمی خواهم دیگر پایم را روی زمین بگذارم

و در گوشت بگویم هر چند که اینجا نه دیوار دارد نه موش نه گوش

پس بلند می گوییم وقتی خواستی خاطره های مرا یک به یک دور بریزی

حتما حواست باشد روی جعبه (بر چسب شکستنی است مراقب باشید) را بچسبانی.

                                              (این فقط یک پیشنهاد بود تو که اینجا را هرگز نمیخوانی)

                      البته مهم نیست هر جور که دوست میداری

نظرات 18 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:09 ق.ظ http://saint.blogsky.com

لحظه دیدار نزدیک است.

باز من دیوانه ام، مستم.

باز می لر زد دلم ، دستم.

باز گویی در جهان دیگری هستم
آفرین وب زیبایی داری

میر حمزه طاهری(نوپا) یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:20 ق.ظ http://www.taheri.blogsky.com

با سلام و خسته نباشید خدمت شما
مطالب عالی بود و استفاده کردم ان شاالله موفق باشی
به نوپا سر بزن

اسی یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:35 ق.ظ http://sms59.blogsky.com

شما هنوز جنسیتتو نشناختی
گفتم بکش پایین می فهمی بالام جان

حضرت عشق یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:53 ق.ظ http://anooshka.blogsky.com

سلام خوبی؟
موفق باشی
واقعا خوب بود
اجازه میدی بذارم تو لینکم؟

لوتوس یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:38 ب.ظ http://www.coffeelotus.persianblog.com/

در معابد سرد٬ اندوه تو ٬ تبدیل به تضرع نرمی میشود.مثل اینکه دوران کودکی دوباره انجا بودند٬ در معابد سرد.
من اینقدر خوشبختم!....مقصودم اینست که٬ من می باید دوباره ان جوانک نادان بودم! در معابد سرد.
زیرا همه ما یکسان هستیم٬ انهایی که از ما بهتر بودند چه میکردند٬ در سرزمین اسمان؟
در معابد سرد.
در مقابل مریم مقدس٬ این زندگی تلخ٬
تبدیل به اواز کودکان میشود ٬
در معابد سرد.
من اینقدر خوبم٬ این قدر کوچک...
اه٬ای خدای عزیز ٬
نگذار که من بی ستاره ها بمانم. *ی.هارینگر

بدون امضا یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 03:44 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

آه خاطره های شکستنی نیلوفرک !

نوشته های داغ یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:21 ب.ظ

سلام ...!
سال نو میلادی را تبریک میگویم و امیدوارم این سال نو زمینه و ظرفی باشه که باعث تولد و شکو فائی تون بشه! هر چند که اگر میلاد و تحولی باشد٬ بهای آنرا با به بازی گرفتن و به آتش کشیده شدن احساساتش و در نهایت خاکستر شدنش پرداخته اید!
پس ققنوس وار از میان خاکستر او برخیزید٬ شاید که ...

با آرزوی بهترینها براتون
...
خداحافظ

e یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:36 ب.ظ http://deltangemahalandish.blogfa.com

خاطره ها شکستنی نیستند دوست من
البته مهم نیست ،‌هر جور که دوست میداری

مریم یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:38 ب.ظ http://wchapter.persianblog.com

................... و هزار نقطه ی دیگر...

جنسیت گمشده یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 07:04 ب.ظ http://jensiyat-e-gomshodeh.blogsky.com

دوست عزیز نا دیده ام آقای نوشته های داغ من مضاحمتی برای سرکار ایجاد کردم فکر نکنم البته بهتره اول یاد بگیرید که توی تاریکی ایستادن حتی اگر مظلوم عالم باشید و نازنین ترین ققنوس جهان هم که باشید دیگر فرقی در اصل ماجرا ندارد. آب از سر من گذشت چه ۱ وجب چه ۱۰۰۰۰۰۰وجب متاسفانه هم ندارد . همین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نوشته های داغ یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:45 ب.ظ

خانم گرامی! جای تعجب است که در حالیکه ID نوشته های داع یکی از زیرمجموعه های khanoom_e_ranginkamoon در yahoo است٬ چطور ؛نوشته های داغ؛ را آقا خطاب کرده اید!!!

به هر حال: گر در خانه کس است٬ یک حرف بس است.

می بخشین که مزاحم شدم و دیگر هرگز مزاحمتان نخواهم
شد. راحت باشین!

برای همیشه به خدایتان میسپارمتان

ملوسک دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:15 ق.ظ http://hermess.blogfa.com

می روی؟!
برو!
اما قبل از رفتن روی مرا بپوشان بعد از تو دیگر خیلی سردم خواهد شد اکنون برو! نه، نرو! قبل از رفتن چراغ ها را روشن کن آخر من از تاریکی می ترسم اکنون برو! نه، نرو! قبل از رفتن خاطراتت را بگذار بمانند من با خاطرات تو زنده ام اکنون برو!
نه، نرو...

نیلوفر دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:31 ق.ظ http://jensiyat-e-gomshodeh.blogsky.com

باز هم می نویسم جناب آقای نوشته های داغ چون خودتان بهتر می دانید چرا . بله یک حرف بس است هر جور که مایلید. ضمنا مزاحم نشدید و باز هم ضمنا هر جور که را حتیید . خدا نگهدار و به سلامت.

لوتوس دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:23 ق.ظ

نه برای تو نیلوفرک جانم...
برای بعضی های دیگر :
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی ان درود عاقبت کار که کشت
.
.
.
نه من از پرده تقوی بدر افتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت

نیکا دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:58 ق.ظ

با این که درد عشق رو نکشیدم هر دفعه نوشتهات رو می خونم اشکم سرازیر می شه. هزار بار هر کدوم از نوشتهات رو خوندم.
راز رسیدن همین است
کافیست انار دلت ترک بخورد.

ابرششلوارپوش دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:17 ب.ظ

نازنینم سلام....هرگز فراموش ات نمی کنم و دوستت دارم...یک دنیا ...منو یادت هست؟دوست خوبم ..درود بر تو دوست نازنینم که خستگی ناپذیر مینویسی و مبارزه می کنی..دوست دارم.مانی ابرشلوارپوش

Fade دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:55 ب.ظ http://dotnetmaster.com

نوشته هایی که تکان میدن ....
حتی ... حتی اونا رو ...

" .....وقتی خواستی خاطره های مرا یک به یک دور بریزی
....... "

چه بکر بود این ... زخم ...

اورانوســـــــــــــــــــــــــ دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 05:48 ب.ظ http://czar-uranus.blogsky.com

سلام....
از تمام اینها بگدر....که جز گذشت چیزی در دلت پر نمی زند.
این را خیلی وقت است که میدانم...!
و هیچگاه این دنیا صحنه ی نبردی نخواهد شد.
با آرزوی اینکه همیشه شیشه این دنیای مجازی برای تو روشن باشد و تو برایمان قصه هات و خاطراتت را بگویی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد