جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

شک در آغاز فصل سرد!!!

 وای خوشه های خوش طعم اطمینان کجایید!

زیر کدامین دندان تردید با حرص و با فکر دیوانه ات هستم له شدید؟

و اعتماد من اعتماد من به ارزش عشق تو که بر سرم فریادش می کنی 

کجای این قصه قشنگ گم شد؟

ای شک چسبناک و تلخ

مرا در بالای پلکان این همه سرما 

میان تهدید های این عشق پر از حروف سیاه  

در میان بازوان او تنها بگذار! می خواهمش اما بدون شک بدون حتی اندکی تردید

آری آری ای شک غلیظ مرا با او میان سرما تنها بگذار

تا که هنوز فرصت هست و به آخر پاییز نرسیده ایم جوجه های سرما زده مان را

بشماریم.

من باور کنید که دیگر ار حماقتهای صادقانه ام می هراسم !!

و از تو که هر لحظه می بینمت با کوله باری آماده رفتن باور کن می هراسم!!!

من می ترسم از هر صدایی .

نه که صدایت را دوست نداشته باشم دوست دارم دارم ولی خداحافظ

بی صدایت را هرگز.............................................