جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

یکی بود ولی هیچکس نبود!

تمام قصه ها با یکی بود یکی نبود یک کسی شروع می شوند که: یکی بود یکی نبود! اما اینبار یکی رفته بود و یکی مانده بود تنها مانده بود و سخت گریه کرده بود.........
نظرات 45 + ارسال نظر
مهدی دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:36 ب.ظ

dar maslakhe eshgh joz nekoo ra nakoshand
robah sefatane zeshtkhoo ra nakoshand
gar asheghe sadeghi ze mordan maharsa
mordar shavad har Anke o rA nakoshand

نازخاتون دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:51 ب.ظ http://shaho1.persianblog.com

میخواستم که بانگ هستی خود باشم اما دریغ و درد که زن بودم.

سیزیف دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:44 ب.ظ http://www.myredwisdom.persianblog.com

salam doste man......delam ye donya barat tang shode....rang bandi ajib va amighe dare inja.....doste ghadimiye man

مهتاب دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:18 ب.ظ http://paradise.blogsky.com

سلام...تو هم که داری قصه میگی، مثل کیوان!! یکی قصه اشو شروع کرده با گریه و تنهایی، اون یکی قصه اش تموم شده در حالیکه کلاغش به خونه نرسیده!! میدونی هرکسی قصه خودشو داره شاد یا غمگین با پایان خوش یا بدون اون....اما مهم اینه که چه درسی بگیری از قصه زندگیت....دلت همیشه شاد باشه عزیز

امشاسپندان دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:11 ب.ظ http://amshasepandan.persianblog.com

باز هم یکی بود و یکی نبود و شاید هیچگاه نبود و ان نکه رفت هم شاید سخت گریه کرده بود.کسی چه می داند!

آهـــــــــــــای ahaaaaaaaaaayyyy دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:12 ب.ظ

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
وانگه بیا با عاشقان همخانه شو همخانه شو
هم خویش را دیوانه کن هم خانه را ویرانه کن
وانگه بیا با عاشقان همخانه شو همخانه شو
...

رها دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:01 ب.ظ http://rahayerahi.persianblog.com

تنهایی همیشه هم غم انگیز نیست نیلوفر جان و آهنگ وبلاکت هم خیلی قشنگ است

بهار سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:12 ق.ظ http://khaatoon.blogsky.com

نفرین به رفتن و نفرین به آنچه میماند:گریه.

رها(با اون یکی که نظر داده فرق دارم) سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 06:28 ق.ظ http://soghooooteazad.persianblog.com

نیلوفر خیلی عالی و دلگیر می نویسی درست همون قدر عمیق و زیبا که یه بار فرا توی وبش تعریف کرده بود ازت

غروب بنفش سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 07:39 ق.ظ http://chicagochicago.persianblog.com

از کجا معلوم آنکه رفته دارد میخندد؟ دلم گرفته همزبون...

کالیگولا سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:10 ق.ظ http://caligula.persianblog.com

همیشه همین‌طور بوده‌است ، یکی می‌رود و یک می‌ماند و هیچ وقت هم آنکه می‌ماند نمی‌تواند به کسی که می‌رود اینسان صبور ، سنگین ، آرام فرمان ایست بدهد یا بگوید بمان ، یک لحظه بیشتر ... یک زندگی ...

رضا سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:31 ب.ظ http://reza-n.blogspot.com

به چی گریه میکرد؟
به آنچه از دست داده یا به آنچه که بدست خواهد آورد.
هیچ کدام ارزش اشک را ندارند.

امین چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:34 ق.ظ http://amin-ga.persianblog.com

و این یک داستان آموزنده و خوب بود

ممنون به خاطر نظر آموزنده ات!

بای بای براندو چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 06:52 ق.ظ http://wet.persianblog.com

امان از این رفت وآمد ها! کی بالاخره این مشکل ترافیک حل می شه؟

دوست عزیز ممنون که به بلاگ من آمدید باز هم منتظرتون هستم و امیدوارم اینبار در ترافیک نمانید.

نسیم چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:26 ق.ظ http://shistory.blogspot.com

آخ که چقدر باهات موافقم

عزیز دلم ممنون به خاطر محبتی که کردی و به خانه کوچک من آمدی.باز هم منتظرت خواهم ماند.

روزبه پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:26 ب.ظ http://goftarenik.persianblog.com

از طریق فرناز با تو آشنا شدم و بلاگت رو خوندم و خیلی خوشم اومد .در باره اون اقا هم بهتره اسمش رو برد و ابروش رو برد .نه؟

روزبه جانم فکر می کنی اون دیگه آبرویی هم داره؟؟؟؟؟

فاطمه پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:51 ب.ظ http://goror.persianblog.com

سلام...وبلاگ جالبی دارین...به نظر من ممکنه بعضی قصه ها اصلا با یکی بود یکی نبود شروع نشه.شاد باشید...فاطمه.بزرگی در تواضع است...

فاطمه نازنینم ممنون که به من سر زدی کاش باز هم بیایی!

در امتداد نظر روزبه و پاسخ ... پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:50 ب.ظ

... و شاید بهتر باشد که آن آقا را افشا کرد تا این امکان را نداشته باشد که دیگران را نیز ...

مهدی جمعه 19 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:18 ب.ظ http://www.barasoud.uk.tt

سلام .خیلی وقت بود نیامده بودم اینجا خیلی زیبا و با احساس بود

دخی شنبه 20 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:08 ق.ظ http://dokhijoon.persianblog.com

او هم که رفته است تنها مانده است .. میدانی او غم غربت را هم دارد .

Dark-Sorcerer شنبه 20 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:25 ق.ظ http://www.ma-tanha.blogspot.com

اینک / قهوه ای تلخ / سیگاری بی فیلتر / قرصی مسکن / و گیتاری ناکوک / در خلاء نبودنت / نقش هوا را بازی می کنند ، / و در یورش خاطراتت / نقش سلاح . / زمهریر پس پنجره زمستان / یاد ترا می ماند / که چون شکارچی بیرحمی / روزنی می جوید / تا لحظه هایم را به اسیری ببرد / و اکنونم را مچاله سازد . ( م.ا.تنها ) ... پایدار باشی

کالیگولا شنبه 20 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:31 ب.ظ http://caligula.persianblog.com

تو چرا نیستی ؟ ... این متن تو دل آدم را بدجور به یاد خودش می‌اندازد ... زود یه فکری کن !

دیوونه شنبه 20 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:08 ب.ظ http://SHEL-S.PERSIANBLOG.COM

منم گریه کردم

ز.ن.دریا(دوپرنده یک پرواز) دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:09 ق.ظ http://daryapoem.persianblog.com

الهییییییییی ....چقده ماهه ....واقعا زیبا و دلننشینه

حدیثه سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:31 ق.ظ http://www.hadiseh.blogsky.com

خواهش میکنم خیلی گریه نکن (البته دارم روضه می خونم ها یکی باید به خودم بگه ) بگذار آنچه از دست رفتنی است از دست برود...

نسیم سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:01 ق.ظ http://shistory.blogspot.com

همدمی برای گریه کردن نمی‌خواهی؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:57 ب.ظ http://sheshoyek.blogspot.com

گریه کن ! درد را به سرای تنهاییت راه بده...

ناتوردشت چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:13 ب.ظ http://natoor-e-dasht.blogsky.com

آخ من میدونستم...همیشه مطمئن بودم که این قضیه یکی بود و یکی نبود یک جای کارش ایرادی هست...همیشه میدونستم!!

حسام پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:14 ب.ظ http://derakhshan.persianblog.com

صفای قلمت.

نهال پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:11 ب.ظ

in ja che khoobe.mishe begi in ahange chie

آرزو جمعه 26 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:00 ق.ظ http://zendegi-e-sagi.persianblog.com

تو نبودی.من هم.یکی بود.آن بالا ها.می دید نیستیم. دلش می گرفت اما نمی توانست بگوید :باش!
ما نیستیم.هیچ کدام.ما همه خوابیده ایم.حتی قصه گو.حتی قصه نویس...!

هامون جمعه 26 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 06:28 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است

مسعود شنبه 27 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:17 ق.ظ http://pesara.persianblog.com

وبلاگ جالب انگیزی داری.مطالبتم من که سر در نیاوردم موضوش چیه خداییش

. دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:48 ب.ظ http://www.brinbring.persianblog.com

همه رفتنی هستیم.اما هیچ کدوم سزاوارٍ تنهایی نیستیم. خوب بود اگه با هم می اومدیم و با هم میرفتیم یا اینکه هیچ وقت نمی اومدیم و هیچ وقت نمی رفتیم!

[ بدون نام ] دوشنبه 29 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:46 ب.ظ

khoobeh
kheyli khoobeh jaleb bood !! koli avaz shodeh neveshtehat ! bad az chand mah mishe ke dobare az tarigi varedeh in web shodam va jaleb bood ( music, tarahi neveshteha,sabk va....)
bishtarin chizi ke baes shod inja ra kasif konam matlabeh bach,man va pootine ..... bood ke motasefane ya khoshbakhtaneh man aksi ke to dar poshte mashine pedaret be khab rafti ra didam va hezaran chiz mesle ... nemidoonam mesle chi !! amad az jeloye cheshmham ! na az too zehnam gozasht.
azmusic ham lezat bordam, gashang o ziba hast va ya shayad ba hale man ye chiz ra mighoftan!!
midoonam shenakhti man ra , vali lotfan chizi naghoo ta shayad bazi vagtha saraki bekesham, halam khoob nist .
begzarim, tamas nagir hamechi kharab mishe.
khodahafez

آهـــــــــــــای ahaaaaaaaaaayyyy سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:56 ق.ظ

va yeki bod o yeki nabod...
hameh boodand o faghat yeki nabood. va chon "yeki" nabood engar faghat man boodam o hichkas nabood

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:57 ق.ظ

...در امتداد آهــــــــــــــــای سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:27 ب.ظ

... va khob keh negah kardam man ham naboodam
chera keh o Aynehye man bood va ...

سارا سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:46 ب.ظ http://www.sara8.com

چی بگم وقتی حقیقته....!

مهیار سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 06:22 ب.ظ http://www.mahyar.persianblog.com

هر کس در خانه خود تنهاست /// بیا دستها را گرم کنیم ///
دلگرمی بماند برای بعد ////

غروب بنفش پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:43 ق.ظ http://chicagochicago.persianblog.com

یکی نبود٬ آنیکی هم دیگر نبود. هر کدام از طرفی رفتند و رفتند٬ به این امید که آنسر دنیا به هم برسند. غافل از اینکه....

مانی شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:22 ق.ظ

«به چیزی که گذشت غم مخور، به آن چه پس از آن آمد لبخند بزن» (گابریل گارسیا مارکز) بیان آنچه از آن نفرت داری، امری طبیعی است. هر انسانی (اعم از مرد و زن) همانطور که به ابراز عشق احتیاج دارد ، به بیان نفرت هم محتاج است. اما نباید اجازه بدهیم نفرت سراسر زندگی ما را تحت تسلط خودش درآورد. ما در مملکتی زندگی می کنیم که مدیران مدارسش درهای مدرسه را در زنگهای نماز قفل می کنند که کسی بیرون نرود! یعنی آزادیهای فردی ما را آنچنان از ما گرفته اند که حتی در اینکه با کدام پا وارد توالت شویم و کدام انگشتمان را درون سوراخ دماغمان کنیم هم نظر می دهند!! اگر ما مدیران مدارسمان را نشناسیم و از آنها انتظار رفتار معقولانه داشته باشیم ، ظرف سه سوت افسردگی مزمن می گیریم! ما نباید از ایشان انتظار زیادی داشته باشیم. باید همه چیز را ساده بگیریم . همه چیز را به یک ور کونمان بگیریم. اینگونه لبخند ما بر صورتمان می ماند . فراموش نکنیم که زرتشت می گوید: شادی اهورایی است ، غم زادهء اهریمن. به حرمت آن ایرانی که مردمش را شاد می خواهد باید شاد زندگی کنیم. شادِ شادِ شاد.

کریم شفائی چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:49 ب.ظ http://www.jahanshahreman.persianblog.com

سلام دوست عزیزم!

"اگر نمی خواستی عاشق شوی، موهایت را چرا پریشان کردی؟"!

// راز این جادو را بر من بگشای،
ای ساحره سرزمین های بارانی عشق! //



کتاب شعر الکترونیکی " کریم شفائی " در آدرس:

www.jahanshahreman.persianblog.com

منتشر شد.

فقط کافی است وارد فضای وبلاگ شده و روی این سطر کلیک کنی:

اگر نمی خواستی عاشق شوی چرا موهایت را پریشان کردی شاعر کریم شفائی //
//
تا " تو را روی بال های بلندم بنشانم و
به آسمان هایی ببرم
که گردن آویز خدایش ستارگانی است که
نور از چشمان تو گرفته اند! "



می خواستم خواهش کنم سری بزنید و با نقطه نظرات خودتان مرا راهنمایی کنید.
من چشم انتظار عزیزان بزرگواری هستم که از بیان نقاط ضعف و قوت کار من مضایقه نکرده و مرا مدیون خود می کنند.
سپاسگزارم.

اینمن دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:49 ق.ظ

vala man raftam vali taraf kakesham nagazid!! tazeh koli ham to havapayma zer zadam nabarayeh khanevadam balkeh braye ou vali faghat goft rafti khodahafez kash migoft rafti havalat beh cheragh nafti!!

تنهای روزگار تنهایی شنبه 11 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 09:00 ق.ظ

واقعا وبلاگت جالبه در مورد عنوانش هم خیلی فکر کردم این اولین وبلاگی بوده که به دلم نشسته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد